باز سرمست جام جم شده ام


عاشق روی آن صنم شده ام

گرچه بودم ز هجر درویشی


دیگر از وصل محترم شده ام

تا دلم خلوت محبت اوست


پرده بر دار در حرم شده ام

سر کویش مقام کردم از آن


در همه جای محترم شده ام

غم عشقش خجسته باد که من


این چنین شادمان ز غم شده ام

تا که منظور حضرت عشقم


فارغ از عقل بیش و کم شده ام

از وجود و عدم رمیده دلم


سید عالم و قدم شده ام